سفارش تبلیغ
صبا ویژن

:)

هنوز باهمه دردم امید درمان هست..
صفحه خانگی پارسی یار درباره

به شوق روی تو

    نظر

یادم می آید نه سالم بود که رفتیم کربلا

آن موقع ها  از هواپیما هنوز برای رفتن به کربلا  استفاده نمی شد

یادم می آید پشت شیشه ی اتوبوس وقتی میخواستم با رضا خداحافظی کنم سرم را چسباندم به شیشه ی اتوبوس و بغضم را قورت دادم

شب تولد حضرت فاطمه (سلام الله علیها)همان شب تولد قمری ام توی حیاط حرم امام حسین (علیه السلام) نشسته بودیم گفتند درها را تا صبح نمی بندند امشب و ما تا صبح ماندیم آنجا

و من غرق در رویاهای کودکی ام در نه سالگی آنجا ماندم و نگاه کردم...

جاندارد خدارا شکر کنم؟

با اینکه 9 سال است کربلا نرفتم ولی یک شب را کامل حرم امام حسین بودم..هرکسی که نمی ماند می ماند؟

دلم را که نمیخواهم صابون بزنم ولی شاید آن نه سال پیش بنده ی خوبی بودم

الان دلم لک زده صحن جدید را ببینم ضریح نو را ببوسم

دلم میخواهد بی پروا درد و دل کنم از دل و جان بخواهم

حتی دلم لک زده ببینم خیابان های عراق هنوز هم آن همه سیم از در و دیوارهای خانه هاشان آویزان است..

 

من حتی میخواهم بگویم که زندگی جدی ام هی صفحه هایش ورق میخورند و میخواهم بگویم

مواظبم باشید آقا ...

 

 

پ.ن: ادم ها قبل از کنکور همچنان نوجوانند ؟

پ.ن:عیدتون مبارک

پ.ن:دعا